• وبلاگ : زنده ياد * آه از بهار بي يار*
  • يادداشت : ما همين الان در كربلاييم
  • نظرات : 2 خصوصي ، 8 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام عليكم

    حاله شما خوبه، نمي‏دونم چي بگم ولي كربلا . ازش حرف زدي دلم آتيش گرفت. دوباره هوايي شدم اصلا ولش كن حرفاي منو جدي نگير چون از طرف يه ديوونه است. راستي فقط اومدم كه بدونيد كه بهتون سر مي‏زنم

    پناه مي‏برم به آفريدگار فلق

    سلام نا تنبل خانوم...خوبي؟؟

    نگين (چهارشنبه 11/11/1385 - 11:22 ع )......پاسخ مدير وبلاگ ( سهشنبه 17/11/1385 - 5:0 ع )واقعا كه ....

    اينو قبول دارم كه خيلي وقت ها نميذارند نوشته اي بياد...ديگه اون صلاح خداست....

    من بايدبراي مامان حسن آقا پا پيش بزارم؟؟؟زود خبرم كني ها ....

    يا حق

    سلام..

    شرمنده كه دير سرزدم..تنبل خان چرا اپ نكردي؟!!

    درمورد پيشنهادت هم ميدوني كه پايه هستم....پس يا علي رو بگو تا بقيه رو خبر كنم...

    منتظر خبرم ها....يا حق

    پاسخ

    سلامتنبلي نمي کنم . اما از اول به اين نيت شروع کردم که هر چه مي ÷سندند بنويسم. برا همين هميشه با وضو سراغش اومدم و خيلي مي نويسم اما يا با اشکال فني يا ديس شدن يا هزار دليل ديگه نمي ره . کم کم داره باورم مي شه که گاهي نمي ذارن بنويسم. يا علي رو بايد با مادر حسن آقا بگيم . يا محمد و يا علي
    الحمدلله علي عظيم رزيتي . اللهم الزرقني شفاعه الحسين يوم الورود.
    ملموس چيزي كه توي كربلا ديده ميشد و با يك نگاه ميشد توي چشم همه ديد عشق و دلدادگيه.
    چه لذتي بالاتر از اينكه در راه معشوق فدا بشي؟

    سلام.

    وبلاگ جالبي داريد ، درست مي فرماييد اين گزارشگرا اينقدر بي سليقه اند كه....!

    يا علي مدد

    قافله عشق در سفر تاريخ است و اين تفسيري است بر آنچه فرموده اند: كل يوم عاشورا و كل ارضٍ كربلا... اين سخني است كه پشت شيطان را مي لرزاند و ياران حق را به فيضان دائم رحمت او اميدوار مي سازد.

    ... و تو ، اي آن كه در سال شصت و يكم هجري هنوز در ذخاير تقدير نهفته بوده اي و اكنون ، در اين دوران جاهليت ثاني و عصر توبه بشريت ، پاي به سياره زمين نهاده اي ، نوميد مشو ، كه تو را نيز عاشورايي است و كربلايي كه تشنه خون توست و انتظار مي كشد تا تو زنجير خاك از پاي اراده ات بگشايي و از خود و دلبستگي هايش هجرت كني و به كهف حَصينِ لازمان و لامكان ولايت ملحق شوي و فراتر از زمان و مكان ، خود را به قافله سال شصت و يكم هجري برساني و در ركاب امام عشق به شهادت رسي... ياران! شتاب كنيد ، قافله در راه است . مي گويند كه گناهكاران را نمي پذيرند ؟ آري ، گناهكاران را در اين قافله راهي نيست ... اما پشيمانان را مي پذيرند .
    .آويني.

    سلام...

    امان از .....

    اصلا حالم خوب نيست...بازم غريبي شروع شد...

    يا حق

    پاسخ

    يه طوري نوشتي دلم گرفته كه از صبح كه ديدمش دل منم گرفت. نمي دونم چرا ولي خيلي دوست داشتم مي ديدمت و با هم همه دلتنگي ها مون رو مي ريختيم بيرون. البته اگه مي شد و ...........هستي برا زدن يه كانون براي خانم هاي وبلاگ نويس. يعني برا ارزوي حسن ازنور . و البته براي يه ضرورت و يه لزوم .اگه پايي يه بسم الله بگو و اونايي رو كه مي شناسي خبر كن .بي خبر م نذار. ببخشيد خيلي بهت سر نمي زنم . و ممنون از اين كه غريب نوازي مي كني.يا محمد و يا علي
    + ياس 

    سلام،

    فقط ياد گرفتم چپ برم و راست بيام بگم آره فلاني فلان كرد دل امير المؤمنين خون شد چلاني بهمان كرد دل اباعبدالله خون شد يكي نيست به خودم بگه خودت كم سوتي مي دي ؟كم دل آقا رو خون مي كني.راه مي رم به سيد هاني مي گم يعني ما اگه تو صحراي كربلا بوديم كدوم وري بوديم؟ مي دوني چي گفت بهم.بهم گفت برو ببين الان كدوم وري هستي؟تو كارات وجود غير محسوس آقا رو در نظر مي گيري؟عصراي جمعه مثل اونايي كه يه چيزي گم كردن سرگردون مي شي؟ داغ دلت تازه مي شه كه اي دل غافل يه جمعه ديگه نه حتي يه روز ديگه شب شد و آقا مو نديدم.اون وقت خودت مي فهي كه اگه اون موقع بودي علوي بودي يا زبونم لال خاك بر دهانم...........