سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زنده یاد * آه از بهار بی یار*

به نامت ،‏به یادت ،‏به امیدت و نه به امید خلق روزگار

داشتیم می رفتیم که ی کار اداری عقب افتاده رُ انجام بدیم . از جلوی بیمارستان تخصصی ارتوپدی و استخوان رد شدیم . نمی‏شد راحت راه رفت . باید با تامل و آرامی می رفتیم . با برف سنگینی که دیروز آمده بود طبیعی بود که پیاده رو این قدر یخ زده باشد . به نظرم آمد بیچاره بیمارای دست و پا شکسته که می خوان برن بیمارستان . شکر خدا به خیر گذشت .

***

باید از خیابان رد می شدیم . یک خیابان یک طرفه . کاری نداشت . نه برفی بود و نه مشکلی . برف ها همه زیر چرخ ماشین ها آب شده بودند . 

***

آن طرف خیابان باز هم باید وارد پیاده رو می شدیم . بهش گفتم جون مادرت مواظب باش . نمی خوام دوباره خیابون ُ برگردم . دیدی که چه جوری اون ور یخ زده بود .

***

اما این ور خیابان پیاده رو پر بود از شن ریزه و نمک . نمی گم تمیز تمیز بود . اما حد اقل آدم با خیال راحت قدم بر می داشت . لیز نمی خورد .

ی دفعه یاد تشکرای نماینده های مجلس از شهردار محترم تهران افتادم . خوب حق داشتن . واقعا پیاده روهای جلوی مجلس خوب شن ریزی و نمک پاشی شده بود . بهش گفتم . دیدی مجلسیامون حرف ندارن . به روزن . حق دارن از جناب قالیباف تشکر کنن .

***

تو دلم خندیدم . اول سطل زباله سیاسی ، بعد آسفالت سیاسی ، بعد سنگفرش سیاسی . تازگیا هم تابلوهای کوچه پس کوچه سیاسی . حالا هم که برف روبی سیاسی .

***

گفت :دستم بشکنه که نماینده هایی رو انتخاب کردم که به جای این که ی زحمت به خودشون بدن و برن ی سرک بکشن تو خیابونای پایین شهر یا نه دست کم برن ی عرض خیابون رد شن ببینن جلوی بیمارستان اون ور خیابون چه خبره فقط جلو چشم شون رُ می بینن . گفت : نکنه اینا تو ارائه قوانین و سایر وظایف شون دیدشون همین اندازس ؟‏!

 

ظهورت را برای همیشه آرزو می کنم یا م ح م د



برچسب‌ها:
[ سه شنبه 86/11/9 ] [ 8:30 صبح ] [ خدابیامرز ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
امکانات وب