سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زنده یاد * آه از بهار بی یار*

سرباز بیچاره رو پیدا کرده بود و د سوال کن.

یکی نبود بهش بگه آخه خبرنگار حسابی باسوادتر از این پیدا نکردی که گیر بدی!

و چه سوالای مهمی !

-شما از عاشورا چی می دونی و کی رو می شناسی ؟ - حضرت ابالفضل .

آدم خوبی بود.

- فرمانده لشکر بود.

چه ویژگی داشت؟ - فداکار بود .

-تو به عنوان یه سرباز چه درسی از اون حضرت گرفتی ؟ - والله چی بگم . من این

 جا وقت ندارم . اگر تو شهر خودمون بودم الان کلی گریه می کردم براش.

و این همه اون چیزی بود که جوون این مملکت و به عنوان یه سرباز از عاشورا یاد

 گرفته بود. باید برای ابالفضل گریست .

مونده بودم تو کف این خبرنگار خوش ذوق و اون سرباز مسلمون بچه شیعه که

ابالفضل رو فقط با گریه می شناخت . و در جایی که می تونست بهترین الگوی

عملی رو داشته باشه چی می گفت.

ای بابا ! یکی هم نیس به خودم بگه آخه به تو چه که به این خبرنگاره گیر دادی . نکنه

 تو هم بیچاره تر از این خبرنگار پیدا نکردی؟

تو که این قد مدعی هستی از عاشورا چه الگویی گرفتی و دیگه رفتم تو فکر

راستی رد پای عاشورا تو زندگی ما کجاست؟

بوی غیرت؛ شهامت؛ ولایت پذیری؛ نماز با حال ؛ ایثار ؛ روح برادری ؛ عشق با قرآن ؛

خود رو ندیدین و ذوب در

ولایت شدن ؛ عزتمندی ؛ مردونگی ؛ ..........

و اگرما تو کربلا بودیم کدوم ور مرز بودیم ؟

اگه امروز عاشورایی بر پا بشه ما کوفی می شیم یا کربلایی ؟

مگه نه این که کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا؟

پس من و شما هم الان تو کربلاییم.

تو همین دنیای مجازی و واقعی . تو همین فضای نت و بلاگ و .....

چقد مولامون رو می شناسیم که تردید نکنیم؟

وای از کربلایی که امروز برپاست و ما خیلی راحت از کنارش گذر می کنیم و غافل

تراز کوفی هاخودمون رو تو صف

خودی ها حس می کنیم !

و وای از امتحان و بلایی که در اون گرفتاریم و هزار وای و وای دیگه !

و امان از اون لحظه ای که ما رو بخونن و ما جوابی برا پس دادن نداشته باشیم !

شما رو به خدا قصه شفاعت رو پیش نکشین که بهتر بلدم .اما باید یه چیزی برا

عرضه داشت که لیاقت شفاعت رو هم

پیدا کرد.



برچسب‌ها:
[ جمعه 85/11/6 ] [ 2:59 عصر ] [ خدابیامرز ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
امکانات وب