سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زنده یاد * آه از بهار بی یار*

 

سلام خداجون . خوبی ؟ بابا خیلی مشتی . به خدا خیلی مشتی . این همه در حقت بدی کردم ، در حق بنده ات که وقتی  خلقش کردی به خودت ایول گفتی و تبارک . و به ملایکت دستور دادی بهم سجده کنن . گفتی شما ها نمی دونین . من می دونم . این می تونه خلیفم رو زمین باشه. و بعدشم آسمون و زمینتو گذاشتی در اختیارم که حالشو ببرم .
اما من ، من نامرد هی رفتم و اومدم اون طوری که دلم می خواست. نشستم و پاشدم اون جایی که دلم می خواست . خوردم و خوابیدم اون مدلی که می پسندیدم . دیدم و شنیدم هر چیزی رو که خوشم میومد.
اما تو هم نامردی نکردی هیچی نگفتی و هی من پررو تر شدم و اون قد که به تو کاری نداشتم. می دونی چیه خدا جون نه فکر کنی اومدم به غلط کردن افتادم و دارم ازت عذر می خوام . نه بابا من هنوز راه دارم تا آدم شم .
تازه اگه بخوای حالمو فردای قیامت بگیری خودم لو می دمت . به همه می گم که دوستت داشتم و بهت امید داشتم! می گم به همه که وقتی اومدم تو دنیا اصلا آدم حسابم نکردی و نپرسیدی آی بچه می خوای بری تو این دنیا یا نه ؟ خوشت میاد یا نه ؟ به زور آوردیم و بعد بکن نکن کردی .
ببین منم همون کاری رو کردم که دلم خواست به تلافی همه اون کارایی که تو کرده بودی چون دلت می خواست .
اما می دونی ی اتفاقی افتاد هم چین بی ربط اما من ازتو خوشم اومد و عاشق تو شدم . میدونی خدا مهربونم ! ی عمر ه هر غلطی کردم به روم نیاوردی و نگفتی برو . اما ی بار جلوی یکی بدی کردم گرچه اونم اولش مثل تو به روم نیاورد اما همچی حالمو بعدش گرفت که خودت بهتر می دونی . می دونی چی کارم کرد . 
موقع حساب کتاب دوم گفت تو که فلان کارو می کنی . تو که فلانی و بهمانی و ......و  حسابی داغونم کرد.
به خودم گفتم این خدا منو بد پررو کرده ها .
اصلا خدا جون حساب کارمو با بنده هات ننداز که حال ادمو همون دم اول می گیرن . 
داشت منو متهم می کرد چون ی بار اشتباه کردم پس بازم ندیده و ندونسته خطا های بعدی رو می کنم .
می دونی خدا تو خیلی ماهی که تا حالا به روم نمی آوردی . می دونی به شدت بی نظیری و با حالی . همین که به روی آدم نمی یاری که بدی کرده و عزت نفس به آدم می دی کلیه. اما ی وخ مواظب باش پر رو تر نشم . من الان دارم میگم که فردا نگی نگفتم . اگه خواستی حساب کتابم کنی می گم خودت بهم رو دادی . می گم من دوست داشتم آدم شم اما تو هی مهلتم دادی و می گم خودت لوسم کردی . می گم تو نذاشتی پشیمون بشم . می گم و لو می دمت .
خدا جون مهربونم !ی کلام ختم کلام . من از ته جهنم هم که شده داد می زنم و می گم که خودت بهم رو دادی .پس مواظب خودت باش و ی فاتحه خودت برا حسن ازنور بخون .ما هم می خونیم .  

 



برچسب‌ها:
[ شنبه 86/2/29 ] [ 10:7 صبح ] [ خدابیامرز ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
امکانات وب