زنده یاد * آه از بهار بی یار* | ||
به نامت ،به یادت ،به امیدت و نه به امید خلق روزگار آدم باید ی کم خل بزنه تا بشینه در مورد غزه بنویسه . به من چه که دارن زن و مرد و پیر و جوون رو می کشن یا نه ؟ به من چه که آب دارن یا نه ؟ به من چه که برق دارن یا نه ؟ به من چه که اجازه رسوندن مجروحا رو به بیمارستان می دن یا نه ؟ به من چه که مواد غذایی به مردم غزه می رسه یا نه ؟ به من چه که دارن تو ویروونه های موشک خورده شون زندگی می کنن یا تو خونه ؟ مهم اینه که من زنده بمونم . خوش بگذرونم . نسکافه حالا گاهی با مارک نستله بخورم گاهی هم با مارک تازه جاکوپز . من حتما هفته ای ی بار باید استخرم و هم برم . آخه فرصت خوبیه برای فکر کردن . هم چی که از آب میام برون می شینم ی گوشه و تموم تفکر فلسفی م همون موقس که شکل می گیره . کاش یکی ژیدا می شد به این ایروونی جماعت بگه بابا شما ها وکیل وصی مردم غزه و کابل و بصره و نمی دونم دورقوز آباد نیستین. ی کلوم ختم کلوم . مهم اینه که تو این دو روزه دنیا حالشو ببری . با تجمع و تحریم و مرگ بر اسراییل هیچی عوض نمی شه . بذار ما حالشو ببریم . ظهورت را برای همیشه آرزو می کنم یا م ح م د
برچسبها: [ دوشنبه 86/12/13 ] [ 8:32 صبح ] [ خدابیامرز ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |