زنده یاد * آه از بهار بی یار* | ||
یا رب هی آنتی بیوتیک برایم تجویز کردند. چاره نبود باید مصرف می کردم. حالا رفلاکس معده رنجم می دهد. و تارهای صوتی زخمی و صدای نخراشیده و گوش های پر از زخم و درد و خارش! و چاره اش، قطره ای که پزشک تجویز کرد. روزی سه بار دقیقا هر هشت ساعت یکبار و بعد با یک تکه گاز استریل شده گوش را باید محکم پر کرد. هر هشت ساعت یکبار یعنی حدود ساعت 7 و وقت صبحانه، حدود ساعت 3 بعد از ظهر و زمان صرف ناهار یا دست کم چای بعد از آن و حدود 11 و وقت شام اگر میل داشته باشم. و دقیقا در این سه وقت، من گوشم را محکم بسته ام و دهانم در حال جویدن غذاست. و چقدر زجر دهنده است صدای جویدن و یا نوشیدن چای! پیش از این هرگز صدای جویدن غذایم را حس نمی کردم اما حالا که گوش هایم را پر می کنم تنها صدایی که می شنوم، صدای خودم است. و صدای محیط را اصلا نمی شنوم و یا کم و نامفهوم. نتیجه آن که خیلی وقت ها آن قدر گوش هامان را محکم بسته ایم که فقط و فقط صدای خودمان را می شنویم! باید گوش جان گشود! باید گوش جان سپرد! باید به جان گوش کرد! همین ! یا م ح م د برچسبها: [ یکشنبه 91/4/4 ] [ 12:59 صبح ] [ خدابیامرز ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |