زنده یاد * آه از بهار بی یار* | ||
یا جبار خدایی ضد گلوله شده اند این کارگردان ها و مسوولین سینمای دفاع مقدس ما. هر کی هر چه بگوید کک شان هم نمی گزد. مردم را" الاغ" فرض کرده اند و یک مشت آدم چیز نفهمی که هیچ از آن سال ها ندیده اند و نشنیده اند و حالا آمده اند یک مشت خزعبلات به خوردشان به جای فرهنگ جهاد و شهادت تحویل دهند. بهترین رزمنده ها و با اخلاص ترین شان همان هایی هستند که کارهای احمقانه می کنند و دست آخر هم به بهانه توجیه موجی جلوه می دهندشان! رزمنده ها آش ریخته را می خواهند نذر حضرت عباس کنند و اگر نه این باشد هم برای فرار از قانون؛ بهترین راه رفتن به جبهه است تا دست هیچ کس به شان نرسد! تازه این نظام از اول انقلابش تا حالا در پی دستگیر کردن عوامل پخش فیلم ها و موسیقی های مستهجن و خلاف است و هنوز هم نتوانسته کاری کند و تازه قاچاقچی ها پیشرفته تر هم شده اند و به روزتر و دولت ها اندر خم یک کوچه مانده اند. رزمنده هایی که شکل و شمایل آن روزها را داشتند، بی مسوولیت بودند که زن و زندگی را می گذاشتند و می رفتند و مال مردم هم برایشان بی اهمیت بود و اگر از این مدل رزمندهای اخراجی ها بودند که یک مشت ابله کوته فکر بودند! فرماندهان هم که تکلیف شان روشن بود،سلیم با تعجب از آمدن فرمانده به او می گوید:" من فکر کردم شما از این فرماندهایین که خودتون می مونین و بقیه رو میفرستین جلو" و جالب این که تا آخر فیلم هم کوچک ترین آسیبی نمی بیند در حالی که همه رزمنده ها شهید شدند! البته در این فیلم احمق ها و ابله ها بودند که آرزوی شهادت می کردند و آن ها که شهید می شدند، همه مرده بودند! و این تداعی می کند همان حرف صریحی را که زده شد. کارگردان به ظاهر برای فرار از حرف های کلیشه ای، ژانر طنز را انتخاب کرده و و صد البته به جای طنز، لودگی و حماقت و بلاهت را تصویر کرده است و بس. در این فیلم به راحتی شفاعت، نماز، نام گذاری کوچه ها به نام شهدا و خیلی مسایل دیگر به سخره گرفته می شود. آن جا که سلیم به نایب در حال نماز می گوید: تو که به حرف بنده خدا گوش نمیدی، فکر میکنی خدا به حرفت گوش میده؟ نمیده! و البته در هیچ کجا نیز نمی بینیم که سلیم نماز بخواند الا به مسخره و برای فرار از دست نیروهای کمیته. نمی دانم جبهه هایی که دانشگاه بودند و انسان ساز، در فیلم های امروز دفاع مقدس کجا رفته اند و مسوولینی که مدعی نظارت و ارزشیابی فیلم ها هستند، چرا ارزش ها را گم کرده اند و ملاک ها را فراموش؟ اصغر فرهادی از همین قسم سینما به آن سوی رفت! سینمایی که تنها مجوز ساخت فیلم های بی ارزش و دون محتوا را صادر می کند و تشویقش هم می کند و بودجه های کلان نیز برایش اختصاص می دهد. سینمایی که دارد تمام ذائقه مخاطب ما را با خود به سمت دعوت حاتمی کیا سوق می دهد و بر بال فرشتگانش را به کلیشه ای و شعاری بودن متهم می کند! ضدگلوله سکانس مبتذلی است از سریال" لیلی با من است، مارمولک و اخراجی ها" که با تقدیر هیات داوران جشنواره فیلم فجر، فرهادی های دیگری را نیز به جامعه سینمای جهان هدیه خواهد کرد!
برچسبها: [ یکشنبه 90/12/14 ] [ 12:57 صبح ] [ خدابیامرز ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |