به نامت ،به یادت ،به امیدت و نه به امید خلق روزگار
و این آخرین روز را هم بی تو پای سفرههای افطار نشستیم آقا جان .
و ای کاش میدانستی اشتیاقمان را به با تو بودن .
غروب دلگیر جمعه آن هم وقتی بدانی دیگر بساط میهمانی هم تمام شد دلگیرتر میشود . کاش بودی و دستی بر سر یتیمیمان میکشیدی و غبار غم از چهرههامان در این شب عید میگرفتی .
آقای خوبم ! دلم نمیخواهد پای سفرهای بنشینم که تو کنارش نیستی . این آخرین را به یادت و به نامت و به امید عفو و بخشش و عیدی تو و با آرزوی ظهورت باز خواهم کرد . آقا دلم گرفته . نمیخواهی به من هم عیدی بدهی ؟ نگو که من سهمی از عیدی تو ندارم . من در خانه کریمانه تو آمدهآم و از دست کرم تو عیدی می طلبم .
آقا دلم تنگ است و تو میدانی که بی تو تمامی ماههای رمضانمان بی عید به پایان میرسد .
کاش تو هم صدایم میکردی . و میگفتی بیا بابا یخ کرد . باشد میروم . بی تو . اما به امیدت .
آقا یادت باشد مرا دست خالی باز گرداندی .
من هم یادم میماند آقای خوبم !
ظهورت را برای همیشه آرزو می کنم یا م ح م د
برچسبها: