زنده یاد * آه از بهار بی یار* | ||
به نامت ،به یادت ،به امیدت و نه به امید خلق روزگار عالم و آدم میدونن من مُردم . خدابیامرزم . قبرم هم همین دور و براس . دور نیست . ی نیگا کنین پیداش میکنین. خداییش شما هم مردهاین ها . خبر ندارین . اصلا ما همهمون ی جورایی تو ی قبرستون داریم زندگی میکنیم. قطعه و ردیف بدم ؟ نمیخواد بگردین پیدا میکنین . ظهورت را برای همیشه آرزو می کنم یا م ح م د برچسبها: [ دوشنبه 86/6/26 ] [ 2:55 صبح ] [ خدابیامرز ]
به نامت ،به یادت ،به امیدت و نه به امید خلق روزگار صدات می کنم از دور ، اما تو گوش کن . باشه نزدیک تر میام و صدات می کنم ، گوش می کنی ؟ نه ؟ دارم باهات در گوشی حرف می زنم روت ُ برنگردون . باور کن فرار کردم اومدم سراغت . نگو از چی ؟ از کی ؟ از کجا ؟ از همه چیز و همه کس حتی از خودم . مهم اینه که سراغ تو اومدم . روبروی تو ام و درمانده و دلخسته . گریانم و دل به دست های تو بستم ..... خودت می دونی تو این دل خسته ام چی می گذره و چی می خوام و چه آرزویی دارم ..... می دونی خدای من !می دونی چرا روم میشه بازم بیام سراغت ؟ من به تو ایمان دارم و تمام توکلم به گذشت و عفو توه ..... ببین دارم می گم . اگه ی روز بدیامُ به رخم بکشی منم عفو و بخشش تو رُ به رخت می کشم . اگر گناهام ُ به روم بیاری منم آمرزشت رو به روت میارم و همین جا دارم می گم ، خدا جون اگه منو ببری تو جهنم باور کن به همه اهل جهنم می گم که من دوستت داشتم و تو با من این کار ُ کردی ...... خدا جونم می شه ی کاری کنی که من تنها و تنها به تو فکر کنم و از همه وابستگی ها و دلبستگی هام ُ ببرم ؟ خدا ! چشم دلم اگر به نور تو منور بشه همه پرده ها و حجاب های حتی نورانی رُ کنار خواهد زد و به عظمت و بلندای تو دست خواهد یافت . و روحم در محضر قدس تو به پرواز در میاد . خدا جوابم می دی . نه ؟ اگر نگاهم کنی باور کن سرمست نگاهت می شم . خدای خوبم ! من ناامید نمی شم ..... خدای خوبم بر پیامبرو اهل بیتش درود بفرست که باعث شدند تو مهربون ر ُ بشناسم . *من از این مناجات شعبانیه این قد فهمیدم. امروز شاید آخرین روزی باشه که بشه تو ماه قشنگ شعبان خوندش . ی بار بریم سراغش ُ و با تمام دل و جون بخونیمش. لذت بخشه . به خصوص تو آخرین لحظات . ظهورت را برای همیشه آرزو می کنم یا م ح م د برچسبها: [ سه شنبه 86/6/20 ] [ 10:27 صبح ] [ خدابیامرز ]
به نامت ،به یادت ،به امیدت و نه به امید خلق روزگار می خواند: آن و ما هم با هم تکرار می کردیم : آن
******
ظهورت را برای همیشه آرزو می کنم یا م ح م د برچسبها: [ چهارشنبه 86/6/14 ] [ 10:15 صبح ] [ خدابیامرز ]
به نامت ،به یادت ،به امیدت و نه به امید خلق روزگار بهمون ی تکه از ی متن رو دادند و گفتند به سلیقه خودتون تکمیلش کنید . خودشون رفتند دفتر گفتند زود بر می گردند . همه مون می دونستیم چقدر مهربونن و اگر ننویسیم فقط با نگاه حرفشون رو می زنن .
برچسبها: [ شنبه 86/6/10 ] [ 1:0 صبح ] [ خدابیامرز ]
به نامت ،به یادت ،به امیدت و نه به امید خلق روزگار - خونه رونالدینیهو خیلی خفنه . استخر داره . هر چی بگی داره ها . تازه دو تا استخر داره یکی روباز یکی رو بسته . می گن می خواد بیاد ایران . چه ضایع می شیم جلوش ها با وضع این مملکتمون . من می خوام با لباس خودش برم پیشواز . فکر کنم حال کنه ببینه لباسش رو پوشیدیم . - مامان ! محسن داره میاد دنبالم . زنگ زد .گفت باهم بریم بیرون . باید زود آماده شم . الانه که بیاد اما نمی دونم چی بپوشم . - وا خب ی چیزی بپوش دیگه . - آخه امروز سال عموی باباشه . عروسی دوستش هم هست . - دختر ی سوال می کردی ببینی کجا می رید که بدونی چی بپوشی . - عشق یعنی انتظار و انتظار عشق یعنی هر چه بینی عکس یاد - اوه . چه خوشکل شدی ! - وا جدی می گی؟ گفتم شب عیده ی دستی به سر و روم بکشم . ببخشیدا چهل و هفت هزار تومن دادم . اول شرابی کرد . بعد روی اون رو مش کرد . - حسین ! مسجد فخر می خوان شب عید هم شربت بدن هم شیرینی . جون تو کم نیاریم جلوشون . می خوای ی کاری کنیم . اگه پول کم داریم شب می ریم بعد نماز اعلام می کنیم که مردم برای مراسم شب عید پول بدین . زمستون بود نسکافه می دادیم روشون کم بشه . - السلام علیک ایها الپرسپولیس یا صاحب الفوتبال و الگل الجمیل البی نظیر . اللهم عجل فی گلزنی هذا التیم المحبوب حتی نکیف قلیلا و نجیغ کثیرا و یحترق دماغ الطرفداران الاستقلال السوراخ و نکسر شیشه الاتوبوسات . - وای ندیدی به خانه بر می گردیم رو ؟ نصف عمرت بر فنا . ی جور شیرینی چینی یاد می داد جون می داد برای شب نیمه . جام جم بگیر ببینش حالا بعدا هم می شه درست کرد . - من که میرم مسجد دانشگاه . سعید حدادیان میاد . لامسب صدایی داره . من فقط با سعید حال می کنم .دعای ندبه هم داره فردا ؟ من می میرم برای دعای ندبه . به خصوص اگر بری تو مهدیه کنار ی ستون بشینی . آخ هر چی داد داری می زنی . - می دونی چند ساله منتظر یک همچین روزایی ام ؟ کلی نقشه کشیدم برای این که به تو برسم . کلی زحمت کشیدم . خودت که میدونی بابات چقدر سخت می گرفت . جون کندم تا این ماشین و خونه رو خریدم . حالا عروسی رو تو هتل هیلتون بگیریم یک کم ارزون تر از شرایتونه . گروه آرین رو هم دعوت کردم بیان . می دونی یعنی چند؟ - زنگ می زنن . یکی بره اون درو باز کنه . _کیه ؟ _ لطف کنین بیاین دم در . _ بله بفرمایین . _ بفرمایین . این کارت دعوته . ایشالا شب نیمه در خدمت باشیم . البته یک کتاب هم در مورد وظایف منتظران توی پاکت گذاشتیم . مطالعه کنین و تو مسابقه شرکت کنین . ایشالا شما هم جزو برنده ها باشین . - ی جوری برگردیم که به یانگوم برسیم . اون هفته هم من ندیدم . این دفعه بچه ها گفتن خیلی قشنگه . ی هفته است منتظرم ببینم چی می شه . می دونی اسم واقعی اش چیه ؟ لی یونگ اِ . اسم افسر مین جانگو هم جی جین هِ هستش . می دونی کار گردانش هم چی چوان هیه . - فردا نیمه شعبان است . همه با هم بعد از نماز ظهر دو رکعت نماز می خوانیم به نیت تعجیل در ظهور . یعنی خدا دعای شیعیان را اجابت نمی کند ؟ - متوجه شدی بالاخره این عبدالله گل رای آورد یا نه ؟ - وا حالا رای بیاره یا نه . به من و تو چه ؟ ای بابا . من از صبح منتظرم آخرین دور رای گیری انجام شه ببینم چی می شه . این قدر دعا کردم . خب این اولین رییس جمهور مذهبی تو ترکیه است . - ده روزه که گوشه خیابون می خوابن . بچه ها تو نت دارن براشون پول جمع می کنن . اسمش رو هم گذاشتن گلریزان اینترنت . خدایی تو فامیل ،دوست و آشنا ،اهل محل کسی نبود که کمکشون کنه ؟ اصلا چرا باید تو جامعه امام زمانی یک خانواده به اینجا برسند ؟ - به نام نامیت ،به شوق شادمانیت ،دوباره صفحه های بی صدا ترانه خوان شدند. و های و هوی عاشقانه در گرفت . تمام این نوشته ها شاهکار توست . و من در این میان هیچ کاره ام . بیا بگیر ! دست خالیم پیشکش به تو امشب واقعا شک کردم .به خودم . و به خیلی از آدمای اطرافم . واقعا انتظار یعنی چی ؟! اما با این وجود
برچسبها: [ سه شنبه 86/6/6 ] [ 7:42 عصر ] [ خدابیامرز ]
به نامت ،به یادت ،به امیدت و نه به امید خلق روزگار - از خدا بترس . حرفش رو گوش کن . دلت رو با یادش آباد کن . - همیشه دست خودت رو تو دست خدا ببین . خدایی اگر خودت سر رشته رو بگیری و به ریسمون خدا گره بزنی، ریسمون محکم تری هم پیدا می کنی؟ - گوش پندپذیر داشه باش تا دلت زنده بشه . ی خورده حواست رو از این دنیا ببر فراتر وفردات رو هم ببین . - و اگه سعی کنی یقین داشته باشی جون می گیری . دلت رو بده به حکمت خدا اگر روشن نشد؟ - (اتفاقا این صغری خانم همین امروز صبح مرد .) ی ذره از مرگ آدما عبرت بگیر دلت رام میشه . - مگه آدم چقدر می خواد عمر کنه ؟ ی نگاه به دور و برت و این همه اتفاقایی که میافته بنداز .چشمت باز می شه . درس بگیر . شب و روز می ره و میاد و به ادم هم رحم نمی کنه . - ی ذره به این خبرا گوش بده . مطالعه کن . ببین چی داره سر جوونای مث خودت میاد ؟ .ی کم تو تاریخ بگرد . فکر کن ببین از کجا این همه مصیبت سرشون اومد ؟ ****اینا گفتگوی ی پدر با فرزند جوونش بود . پدری که از فراز تاریخ برای همه ما جوونا نامه داده. و بهمون گفته چه کنیم و نکنیم . ی فراز از حرفای این پدر مهربون رو براتون نوشتم . اما هنوزتموم نشده . برید بخونید . حیفه ها . ظهورت را برای همیشه آرزو می کنم یا م ح م د ***نوشته منتخب برچسبها: [ دوشنبه 86/6/5 ] [ 10:28 عصر ] [ خدابیامرز ]
_ ماشین باباشو برداشته برده زده همین سر کوچه به تیر برق . حالا خوبه به کسی نزده . باباشم ولش نمیکنه . می ره و میاد بهش سر کوفت می زنه. هر چی بهش می گم بابا جوونی کرده می گه غلط کرده . _ خب اینم دختره جونیه دیگه . دوست داره خوشکل بچرخه و از دوستاش عقب نمونه. حالا دو تا تار مو که چیزی نیست . نمی دونم چرا سادگی کرد رفته هفت قلم هم خودش رو درست کرده . حالا داداشش تو کوچه دیدتش نمی ذاره از در خونه بره بیرون . بهش می گم پسرم خوب جوونه. جوونی کرده به گوشش نمی ره که نمی ره . _ آقا رفتیم حالشونو گرفتیم . اساسی تا می خوردن زدیم . اونام نامردی نکردن زنگ زدن 110 . فقط خدا رحم کرد مش قاسم پا درمیونی کرد به باباش گفت آقا شما ببخشین جوونی کردن . نفهمیدن . شما به بزرگی ت ببخششون.
«من اللوالد الفان ، المقر بالزمان ،المدبر العمر ،المستسلم للدنیا ، الساکن مساکن الموتی ،و الظاعن عنها غدا ،الی المولود المؤمل ما لا یدرک ، السالک سبیل من قد هلک ، غرض الاسقام ،و رهینه الایام ،ورمیه المصائب ،و عبد الدنیا ، و تاجر الغرور ،و غریم المنایا و اسیر الموت ، و حلیف الهموم ، و قرین المصائب ، و نصب الافات ،و صریع الشهوات ، و خلیفه الاموات .......»* حالا که اینا رو گفتم بذارین یک سوزن هم به خودمون بزنم : ما که جوونیم اصلا خودمون چقدر با خصوصیات و توانایی های یک جوان آشناییم و مطابق اون رفتار می کنیم تا بعد بگیم که چرا همش به ما اتهام ندونم کاری و خرابکاری می زنن؟؟؟!!!!کجای کار اشکال داره ؟ تربیتی که شدیم یا بی توجهی خودمون به آینده و وضعیت خودمون ؟ ما یاد گرفتیم که جوونی کنیم یا این که واقعا جوونی می کنیم ؟؟ اینا واقعا برام سوالن. من بازم همه نامه رو براتون نیاوردم . خودتون بخونین . خیلی قشنگه .البته سعی می کنم بازم در باره اش اگر خدا خواست بنویسم . آقای پناهیان هم سلسله بحث هایی در این مورد داشتند که با عنوان شرح مهربانترین نامه به جوان می تونین پیداش کنین . * نهج البلاغه مرحوم دشتی/ نامه31 / صفحه 376
***نوشته منتخب برچسبها: [ یکشنبه 86/6/4 ] [ 7:23 عصر ] [ خدابیامرز ]
به نامت ،به یادت ،به امیدت و نه به امید خلق روزگار با خودم قرار گذاشتم اولین سلامم رو بگذارم برای یک روز خوب . و این اولین روز خوبی بود که رسید . روز خودم . وشاید روز شما . روز جوان . پس سلام . و اجازه بدید اولین سلام رو به استادم که این جا رو به من سپردند داشته باشم . و از حسن اعتمادشون تشکر کنم . و آرزو کنم بتونم اول اویی که باید و در مرحله بعد استاد رو راضی کنم . درسته که ایشون فرمودند این جا رو به دوستشون سپردند اما باور کنید من فقط شاگردشونم و دوست دارم که دوست هم براشون باشم . برچسبها: [ شنبه 86/6/3 ] [ 6:50 عصر ] [ خدابیامرز ]
[ چهارشنبه 86/3/9 ] [ 11:12 عصر ] [ خدابیامرز ]
[ چهارشنبه 86/3/9 ] [ 3:49 عصر ] [ خدابیامرز ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |