زنده یاد * آه از بهار بی یار* | ||
به نامت ،به یادت ،به امیدت و نه به امید خلق روزگار امشب رو به محراب خونین ماه سرافراز و همراز چاه ،ناله های پر سوز و آه یتیمی مان را تا آسمان اجابت تمنا کنیم . اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و شیعته و محبیه و اجعلنا من المستشهدین بین یدیه ظهورت را برای همیشه آرزو می کنم یا م ح م د برچسبها: [ سه شنبه 86/7/10 ] [ 8:55 عصر ] [ خدابیامرز ]
به نامت ،به یادت ،به امیدت و نه به امید خلق روزگار اندوهناکترین غروب و طلوع را دیدهاید ؟ غروب غمبار خورشید محراب عشق و طلوع خورشید سرمشار آسمان کوفه ! **** در سحرگاهان بود که سخا و صداقت و آیه انفاق به معراج رفت ! **** تاریخ در ظلمت خواهد ماند که آیه ولایت را به خاک و خون کشیدند . **** ملایک در شگفتند که چگونه آیه امانت را ،آیه اتمام دین و اکمال نعمت را فرق شکافتند و ارض و سما و شمس و قمر هنوز از حرکت بازنایستاده اند ؟ **** سر بر شانه کدامین ماه بگذارند ، یتیمان کوفه که مدینه در بهت است و کوفه در سوگ ماه دلآرای خویش! **** مولا جان ! آه سوگمندان و یتیمان بهجای آوای حزین شبانهات به استقبال سپیده رفت . ظهورت را برای همیشه آرزو می کنم یا م ح م د برچسبها: [ دوشنبه 86/7/9 ] [ 9:49 عصر ] [ خدابیامرز ]
به نامت ،به یادت ،به امیدت و نه به امید خلق روزگار بردهبودن منُ مدرسه . میشه این دختر ما رو ثبت نام کنین؟ و همه بهش خندیده بودن . خانم چه عجله ای دارین ؟ و بعد اداره ثبت احوال و شناسنامه المثنی و تاریخ تولدی بزرگتر از سن خودم . ***** درست شش سال بعد از جنگ دست دخترم رو گرفتم بردم مدرسه ثبتنامش کنم . چه گل بارونی بود اول مهر . دخترا با مقنعههای سفید تو بوی اسفند و لای عطر گل از زیر قرآن رد میشدن و میرفتن با معلماشون عکس میگرفتن. ***** و من اون روز رفتم تو خودم . چقدر تفاوت ؟؟؟ من با ترس و لرز میرفتم مدرسه و دائم دلهره چادر و مقنعهام رو داشتم و کلاغ سیاهی که بهم گفته میشد و اینا با اون مقنعههای سفیدشون مثل فرشتههایی بودن که از بهشت اومدهباشن . بوی اسفند منُ یاد اسفندی میانداخت که پیرمردا تو جبههها برای رزمنده ها تو شب عملیات دود میکردن . و دودش منُ تا انفجار خمپاره ای زیر پای برادرام میبرد . چقدر دوست دارم روزای آغازین مهر رُ . نه برای خاطرات مدرسهام که به خاطر تقارنش با آغاز فصل رشادتها و دلیریهای جوونای مملکتم . بهم احساس غرور دست میده و میدونم که اگه همنسل بچههای امروز بودم حسرت میخوردم که چرا اون روزا رُ ندیدم . تو این ماه مبارک مرحوم نظری رُ مهمون ی فاتحه کنیم . ظهورت را برای همیشه آرزو می کنم یا م ح م د برچسبها: [ یکشنبه 86/7/1 ] [ 4:4 عصر ] [ خدابیامرز ]
به نامت ،به یادت ،به امیدت و نه به امید خلق روزگار یادت هست مادر! کوچههای مکه را و کاروانهای تجارتیات و تو را که ثروتمندترین بانوی مکه نامیده بودندت؟ و تو نیز با محمد برخاستی و قامت افراشتی و راسخ و با ایمان و با تبسمی آرام همقدم و همدل با پدر شدی و از آن روز آغاز شد : سنگبارانها و رنجها و غارت کاروانهایت و تو دست از یاری پدر نکشیدی و لحظهای تنهایش نگذاشتی . * این همه وقت شرمنده مرحوم حسن نظری که یادم می رفت شما رو دعوت کنم براش فاتحه ای بفرستین ظهورت را برای همیشه آرزو می کنم یا م ح م د ***نوشته منتخب برچسبها: [ شنبه 86/6/31 ] [ 11:35 صبح ] [ خدابیامرز ]
به نامت ،به یادت ،به امیدت و نه به امید خلق روزگار
نداری از این بیشتر که تو مهمونی خدا هم هیچی گیرم نمیاد ؟ بیچارگی از این بدتر که به همه بدن و من نتونم بگیرم. باشه من ناتوان و فقیر اما خدا تو که به همه می دی . منم هستم ها . گفتم که گرسنه ام. نه فکر کنین نمی خورم . نه شکم مبارک پره اما این روحمه که دنبال ی غذای درست و حسابی میگرده . و تو این ماه خدایا فقط از تو برمیاد که هوای مهمونت رُ داشته باشی. خوب می دونم که هر بار که تو رو عصیان می کنم مثل آدم و حوا ، ی تیکه از لباس تقوام کنده میشه . خودت گفتی و لباس التقوی خیر . خدا برهنه ام . کمکم کن . بدهکارم . مگه از من چه اجر و مزدی خواسته بودن غیر محبت و مودت ؟ خودم میدونم . خدایی دوستشون هم دارم اما کم میذارم . و همیشه بدهکار میمونم . دیگه بدهکاریام خیلی زده بالا . خدا جون خودت باید ی کاری کنی . آره مصیبتزده ام . یتیمم . تنهام . کسی که پدر بالا سرش نیست هر بلایی سرش میاد . خدا خودت به حق همین روزا زودتر من مصیبتزده رو نجات بده . غریبم . میدونم اینُ و همه میدونن . جای من نه این دنیاست که باید برگردم و به وطنم برسم .خدایا خودت منُ به وطنم برگردون . میدونم این قدر تو این دنیا خودم رُ به هر چیز و ناچیزی وابسته کردم و تو دام این دنیا اسیر شدم که فقط کار خودته که منُ از این دام رها کنی. خدای مهربونم . من تنها این همه گرفتاری ندارم که . همهمون همین طوری گرفتاریم . خدایا خودت همه ما رُنجت بده . خدایا میدونم درد و درمون از خودته و میدونی که بد جوری مریضم . روحم از تنم خسته تر و فرسوده تر . جانم رو درمون کن خدا . تنها نویی که شفا میدی. خودت که میدونی من بااین همه نداری امیدم فقط به دارایی خودته . خودت از داراییت به همه ماهم بده . خدا میدونی که حال خوشی ندارم . پس خودت باید آستین بالا بزنی و ی کاری برام بکنی . یادته چقدر خوندم که حول حالنا الی احسن الحال و الان وقتشه . اصلا من مگه توان پرداخت این همه بدهی رو دارم ؟ خدا جون خودت بدهیام رو صاف کن و منو از زیر این بار سنگین نجات بده . میدونم که کار،کار خودته . خب ماه هم که ماه خودته. می دونم تو همه کار می کنی. منتظرم . اللهم ادخل علی اهل القبور السرور ،اللهم اغن کل فقیر ، اللهم اشبع کل جائع ،اللهم اکس کل عریان ،اللهم اقض دین کل مدین ،اللهم فرج عن کل مکروب ، اللهم رد کل غریب ،اللهم فک کل اسیر ،اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین ،اللهم اشف کل مریض ،اللهم سد فقرنا بغناک ،اللهم غیر سوءحالنا بحسن حالک ،اللهم اقض عنا الدین و اغننا من الفقر ،انک علی کل شیء قدیر ظهورت را برای همیشه آرزو می کنم یا م ح م د ***نوشته منتخب برچسبها: [ پنج شنبه 86/6/29 ] [ 9:0 عصر ] [ خدابیامرز ]
به نامت ،به یادت ،به امیدت و نه به امید خلق روزگار عالم و آدم میدونن من مُردم . خدابیامرزم . قبرم هم همین دور و براس . دور نیست . ی نیگا کنین پیداش میکنین. خداییش شما هم مردهاین ها . خبر ندارین . اصلا ما همهمون ی جورایی تو ی قبرستون داریم زندگی میکنیم. قطعه و ردیف بدم ؟ نمیخواد بگردین پیدا میکنین . ظهورت را برای همیشه آرزو می کنم یا م ح م د برچسبها: [ دوشنبه 86/6/26 ] [ 2:55 صبح ] [ خدابیامرز ]
به نامت ،به یادت ،به امیدت و نه به امید خلق روزگار صدات می کنم از دور ، اما تو گوش کن . باشه نزدیک تر میام و صدات می کنم ، گوش می کنی ؟ نه ؟ دارم باهات در گوشی حرف می زنم روت ُ برنگردون . باور کن فرار کردم اومدم سراغت . نگو از چی ؟ از کی ؟ از کجا ؟ از همه چیز و همه کس حتی از خودم . مهم اینه که سراغ تو اومدم . روبروی تو ام و درمانده و دلخسته . گریانم و دل به دست های تو بستم ..... خودت می دونی تو این دل خسته ام چی می گذره و چی می خوام و چه آرزویی دارم ..... می دونی خدای من !می دونی چرا روم میشه بازم بیام سراغت ؟ من به تو ایمان دارم و تمام توکلم به گذشت و عفو توه ..... ببین دارم می گم . اگه ی روز بدیامُ به رخم بکشی منم عفو و بخشش تو رُ به رخت می کشم . اگر گناهام ُ به روم بیاری منم آمرزشت رو به روت میارم و همین جا دارم می گم ، خدا جون اگه منو ببری تو جهنم باور کن به همه اهل جهنم می گم که من دوستت داشتم و تو با من این کار ُ کردی ...... خدا جونم می شه ی کاری کنی که من تنها و تنها به تو فکر کنم و از همه وابستگی ها و دلبستگی هام ُ ببرم ؟ خدا ! چشم دلم اگر به نور تو منور بشه همه پرده ها و حجاب های حتی نورانی رُ کنار خواهد زد و به عظمت و بلندای تو دست خواهد یافت . و روحم در محضر قدس تو به پرواز در میاد . خدا جوابم می دی . نه ؟ اگر نگاهم کنی باور کن سرمست نگاهت می شم . خدای خوبم ! من ناامید نمی شم ..... خدای خوبم بر پیامبرو اهل بیتش درود بفرست که باعث شدند تو مهربون ر ُ بشناسم . *من از این مناجات شعبانیه این قد فهمیدم. امروز شاید آخرین روزی باشه که بشه تو ماه قشنگ شعبان خوندش . ی بار بریم سراغش ُ و با تمام دل و جون بخونیمش. لذت بخشه . به خصوص تو آخرین لحظات . ظهورت را برای همیشه آرزو می کنم یا م ح م د برچسبها: [ سه شنبه 86/6/20 ] [ 10:27 صبح ] [ خدابیامرز ]
به نامت ،به یادت ،به امیدت و نه به امید خلق روزگار می خواند: آن و ما هم با هم تکرار می کردیم : آن
******
ظهورت را برای همیشه آرزو می کنم یا م ح م د برچسبها: [ چهارشنبه 86/6/14 ] [ 10:15 صبح ] [ خدابیامرز ]
به نامت ،به یادت ،به امیدت و نه به امید خلق روزگار نمی دونم تولد کسی رو که از دار دنیا رفته و به ظاهر دیگه میون ما نیست رو چه جوری می شه تبریک گفت ؟! کاش این روزها رو در زمان حیات دوستان مون ببینیم و به هم بدی نکنیم و هوای هم رو بیشتر داشته باشیم . 12 شهریور زادروز زنده یاد حسن ازنور ه . یک سوره یاسین هدیه تولدش پیشکش کنیم . ظهورت را برای همیشه آرزو می کنم یا م ح م د برچسبها: [ دوشنبه 86/6/12 ] [ 9:9 صبح ] [ خدابیامرز ]
به نامت ،به یادت ،به امیدت و نه به امید خلق روزگار بهمون ی تکه از ی متن رو دادند و گفتند به سلیقه خودتون تکمیلش کنید . خودشون رفتند دفتر گفتند زود بر می گردند . همه مون می دونستیم چقدر مهربونن و اگر ننویسیم فقط با نگاه حرفشون رو می زنن .
برچسبها: [ شنبه 86/6/10 ] [ 1:0 صبح ] [ خدابیامرز ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |